هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از هوای کوی جانان و عشق به معشوق سخن میگوید. شاعر از بوی خوش نسیم صبح، خیال معشوق در ذهن و چشمها، و آرزوی دیدار او میسراید. همچنین، او از تأثیر عشق بر جان و دل خود و دیگران، از جمله فقیر و پادشاه، یاد میکند و جهان را با حضور معشوق زیبا میداند.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.
شمارهٔ ۳۴۲
هوای کوی جانان خوش هواییست
مگر آرام جان مبتلاییست
به بالای تو عاشق گشتم ای مه
بلای عشق جانان خوش بلاییست
نسیم صبح عنبر بو از آنست
که بویش بوی زلف آشناییست
خیالت هست دایم در دو دیده
بر آن سر مردم چشمم گواییست
بیا جانا دمی کز دست هجران
میان دیده و دل ماجراییست
همه ساکن شده بر خاک کویت
اگر باشد گدا ور پادشاییست
اگر بخرامی اندر باغ جانم
سراب چشم من دانی چه جاییست
بیفکن سایه بر سر یک زمانم
که تا گویم جهان را خوش هماییست
مگر آرام جان مبتلاییست
به بالای تو عاشق گشتم ای مه
بلای عشق جانان خوش بلاییست
نسیم صبح عنبر بو از آنست
که بویش بوی زلف آشناییست
خیالت هست دایم در دو دیده
بر آن سر مردم چشمم گواییست
بیا جانا دمی کز دست هجران
میان دیده و دل ماجراییست
همه ساکن شده بر خاک کویت
اگر باشد گدا ور پادشاییست
اگر بخرامی اندر باغ جانم
سراب چشم من دانی چه جاییست
بیفکن سایه بر سر یک زمانم
که تا گویم جهان را خوش هماییست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.