هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق یار و از دست دادن معشوق خود مینالد. او از حسرت دوری و غربت سخن میگوید و از سرنوشت محتوم خود که جدایی از یار است، اظهار ناراحتی میکند. شاعر با استفاده از تصاویری مانند سرو، چنار، بلبل و گلستان، عمق احساسات خود را بیان میکند و از یار میخواهد که به او توجه کند تا مبادا کاملاً از دست برود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسرت، غربت و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.
شمارهٔ ۳۵۸
دلا چه چاره که یارم ز دست خواهد رفت
قدی چو سرو و چنارم ز دست خواهد رفت
بسی به پای هوس گشتم و ندیده رخش
یقین شدم که نگارم ز دست خواهد رفت
بدون گل ز سرابوستان جان باری
بتر که بلبل زارم ز دست خواهد رفت
تو شاه بازی و صیدت به خیل می افتد
من ضعیف نگارم ز دست خواهد رفت
چوپای حسرتم ای دل به خاک غربت ماند
فغان که یار و دیارم ز دست خواهد رفت
اگر به کلبه ی احزان ما دهد تشریف
یقین که جان به نثارم ز دست خواهد رفت
تو کارساز جهانی بساز کار مرا
به لطف خویش که کارم ز دست خواهد رفت
قدی چو سرو و چنارم ز دست خواهد رفت
بسی به پای هوس گشتم و ندیده رخش
یقین شدم که نگارم ز دست خواهد رفت
بدون گل ز سرابوستان جان باری
بتر که بلبل زارم ز دست خواهد رفت
تو شاه بازی و صیدت به خیل می افتد
من ضعیف نگارم ز دست خواهد رفت
چوپای حسرتم ای دل به خاک غربت ماند
فغان که یار و دیارم ز دست خواهد رفت
اگر به کلبه ی احزان ما دهد تشریف
یقین که جان به نثارم ز دست خواهد رفت
تو کارساز جهانی بساز کار مرا
به لطف خویش که کارم ز دست خواهد رفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.