۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۸

دلا چه چاره که یارم ز دست خواهد رفت
قدی چو سرو و چنارم ز دست خواهد رفت

بسی به پای هوس گشتم و ندیده رخش
یقین شدم که نگارم ز دست خواهد رفت

بدون گل ز سرابوستان جان باری
بتر که بلبل زارم ز دست خواهد رفت

تو شاه بازی و صیدت به خیل می افتد
من ضعیف نگارم ز دست خواهد رفت

چوپای حسرتم ای دل به خاک غربت ماند
فغان که یار و دیارم ز دست خواهد رفت

اگر به کلبه ی احزان ما دهد تشریف
یقین که جان به نثارم ز دست خواهد رفت

تو کارساز جهانی بساز کار مرا
به لطف خویش که کارم ز دست خواهد رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.