هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از عشق و شیدایی خود به معشوق با توصیف زیبایی‌های او مانند زلف سیاه و رخ مانند ماه می‌گوید. شاعر از درد فراق و اشتیاق به وصال سخن می‌گوید و از آه سوزان خود که حتی در دل دریا اثر گذاشته، یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۶۱

تا دل سرگشته ام چون زلف او سودا گرفت
از بر من رفت جان و در دو زلفش جا گرفت

من که شیدایی آن زلف سیاه سرکشم
دامنت را گر بگیرم نیست بر شیدا گرفت

تا برفت از پیش چشمم آن رخ چون آفتاب
مهر روی همچو ماهش در دلم مأوا گرفت

آه دردآلود من از سقف مینایی گذشت
.............................................ا گرفت

تازه می گردد دماغم از نسیم صبحدم
تا نگار مشک بوی من ره صحرا گرفت

درّ دریای وصالت را همی جستم به آه
آتش آهم ببین کاندر دل دریا گرفت

ای جهان زین بیش گرد کار عشق او مگرد
کز دو لعل آبدارش آتشی در ما گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.