هوش مصنوعی: این شعر از ظلم و ستم و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از آتش بیداد و جور شکایت دارد که دل سنگ را نیز می‌سوزاند و سایه لطف خداوند را بی‌سبب از مردم گرفته است. او از غم و طوفان‌های جهان و خون دل خلق می‌گوید که به دریا می‌ریزد. در نهایت، شاعر بیان می‌کند که شرح درد و جور غمش را نمی‌توان به طور کامل بیان کرد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق و انتزاعی مانند ظلم، درد، و مفاهیم عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۶۲

ز آتش بیداد که بالا گرفت
شعله ی آن در دل خارا گرفت

زآنکه دل سنگ به حالم بسوخت
آتش جور تو که در ما گرفت

زآنکه همه کار جهان بر خطاست
کار جهان بین که چه یغما گرفت

سایه ی حق بود، چرا بی سبب
سایه ی الطاف ز ما برگرفت

غم بشد و طوف جهان کرد و باز
آمد و در جان جهان جا گرفت

خون دل خلق جهانی ز چشم
بس بچکید و ره دریا گرفت

قصّه ی درد من و جور غمت
چون بدهم شرح که هرجا گرفت
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.