هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و سودا به معشوق میگوید، با توصیف زیباییهای او مانند زلف و لعل لبهایش. شاعر از فراق و هجران معشوق شکایت دارد و از آتش عشق او مینالد. در عین حال، خیال معشوق آرامشبخش شاعر است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم بهکاررفته نیاز به درک ادبی و عاطفی بیشتری دارد.
شمارهٔ ۳۶۳
از سر زلفش دلم سودا گرفت
وز دو لعلش آتشی در ما گرفت
قامت آن سرو آزاد از چه روی
سایه ی لطف از سر ما واگرفت
چون بدیدم قامتش را در زمان
دل هوای آن قد و بالا گرفت
بی گناهم لطف فرمای و مگیر
ای عزیزم بیش از این بر ما گرفت
از فریب غمزه غمّاز تو
در سر بازارها غوغا گرفت
در دو عالم خشک و تر باری نماند
آتش عشق رخت بالا گرفت
روز و شب با وصل او آسوده ام
تا خیالش در دو چشمم جا گرفت
دل برفت از دستم و جایش خوشست
زآنکه در زلف بتان مأوا گرفت
بس که باریدم به هجران آب چشم
سر به سر روی جهان دریا گرفت
وز دو لعلش آتشی در ما گرفت
قامت آن سرو آزاد از چه روی
سایه ی لطف از سر ما واگرفت
چون بدیدم قامتش را در زمان
دل هوای آن قد و بالا گرفت
بی گناهم لطف فرمای و مگیر
ای عزیزم بیش از این بر ما گرفت
از فریب غمزه غمّاز تو
در سر بازارها غوغا گرفت
در دو عالم خشک و تر باری نماند
آتش عشق رخت بالا گرفت
روز و شب با وصل او آسوده ام
تا خیالش در دو چشمم جا گرفت
دل برفت از دستم و جایش خوشست
زآنکه در زلف بتان مأوا گرفت
بس که باریدم به هجران آب چشم
سر به سر روی جهان دریا گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.