هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غزل است که در آن شاعر از احساسات خود نسبت به معشوق و دردهای عشق سخن میگوید. او از دوری معشوق، پنهان کردن رخسار، و ناامیدیهای خود مینالد و با تصاویر زیبایی مانند آفتاب، ماه، و سرو، احساساتش را بیان میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.
شمارهٔ ۳۶۴
دو دیده از رخ چون آفتاب آب گرفت
ترا چو بخت من ای دوست از چه خواب گرفت
چرا تو روی خود از چشم ما بپوشانی
که دیده و که شنیده که مه نقاب گرفت
به لابه گفتم کامم بده از آن لب لعل
ز روی لطف مرا ساغری شراب گرفت
خیال قامت آن سرو چون نگار ببین
درون دیده ی ما آمد و سراب گرفت
دو زلف سرکش شوخت ز جیب تابنده
مگر ز آتش رخسار یار تاب گرفت
ز آهم ار بنشیند بر آینه گردی
فغان ز خلق برآید که ماهتاب گرفت
به نوبهار کسی را که نیست عقل معاش
به گوشه ی چمنی شد کنار آب گرفت
ترا چو بخت من ای دوست از چه خواب گرفت
چرا تو روی خود از چشم ما بپوشانی
که دیده و که شنیده که مه نقاب گرفت
به لابه گفتم کامم بده از آن لب لعل
ز روی لطف مرا ساغری شراب گرفت
خیال قامت آن سرو چون نگار ببین
درون دیده ی ما آمد و سراب گرفت
دو زلف سرکش شوخت ز جیب تابنده
مگر ز آتش رخسار یار تاب گرفت
ز آهم ار بنشیند بر آینه گردی
فغان ز خلق برآید که ماهتاب گرفت
به نوبهار کسی را که نیست عقل معاش
به گوشه ی چمنی شد کنار آب گرفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.