هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق مینالد و بیان میکند که چگونه غم و اندوه ناشی از این جدایی، چشمها و راههایش را گرفته است. او از عشق عمیق خود به معشوق میگوید و چگونه حتی بدون چشیدن شراب وصال یا بوییدن گلهای باغ وصل، از نگاه معشوق مست و از خارهای فراق آشفته شده است. در نهایت، دلش به شوق دیدار یار بر سر میکوبد و از عشق به او فغان میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شراب و خمار ممکن است نیاز به توضیح برای سنین پایینتر داشته باشد.
شمارهٔ ۳۶۵
دستم ز غمت نگار بگرفت
از دیده و ره گذار بگرفت
مهجور دو دیده ی جهان بین
بی دیدن تو غبار بگرفت
مهر رخ تو در این دل من
ای دیده به روزگار بگرفت
ناخورده شرابی از لبانت
از چشم توام خمار بگرفت
ناچیده گلی ز باغ وصلت
سرتاسر دیده خار بگرفت
دل رفت و دو دست شوق بر سر
شست سر زلف یار بگرفت
از عشق جهان فغان برآورد
وز نام تو افتخار بگرفت
از دیده و ره گذار بگرفت
مهجور دو دیده ی جهان بین
بی دیدن تو غبار بگرفت
مهر رخ تو در این دل من
ای دیده به روزگار بگرفت
ناخورده شرابی از لبانت
از چشم توام خمار بگرفت
ناچیده گلی ز باغ وصلت
سرتاسر دیده خار بگرفت
دل رفت و دو دست شوق بر سر
شست سر زلف یار بگرفت
از عشق جهان فغان برآورد
وز نام تو افتخار بگرفت
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.