هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از آه و ناله‌هایش می‌گوید که گویی آیینه‌ای از جمال معشوق شده است. شاعر احساس می‌کند که دلش به دست معشوق گرفتار شده و حتی اشک‌هایش راه او را سد کرده‌اند. در نهایت، او از درد و رنجی می‌گوید که دندان‌های دشمنان بر دلش وارد کرده‌اند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۷۰

آیینه ی جمال تو از آه من گرفت
یا ناله های زار سحرگاه من گرفت

ماهم جواب داد که معهود در جهان
اینست بی راه دلت ماه من گرفت

با این گرفتگی که تو بینی رخ مرا
خور روشنی ز پرتو درگاه من گرفت

رفتم که پای مرکب عالی ببوسمش
اشکم به رو دوید و سر راه من گرفت

در معرکه که قلب و جناحست و میسره
شیران شرزه پنجه روباه من گرفت

فریاد و الغیاث که دندان مدعی
بر رغم حال من لب دلخواه من گرفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.