هوش مصنوعی: این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و درد دوری از معشوق را بیان می‌کند. شاعر از سوختن در آتش فراق و بی‌قراری ناشی از هجران می‌نالد و از بی‌پاسخی عشق و جفای معشوق شکایت دارد. همچنین، اشاره‌ای به گذر عمر در غم هجران و امید به لطف خداوند دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۳۷۲

آن دل نگویمش که در او یاد او نرفت
تا مهر روی دوست به جانش فرو نرفت

روزی نرفت بر من مسکین ز هجر او
کز آب دیده ام همه شب خون به جو نرفت

بر آتش فراق تو ما را جگر بسوخت
زین سوخته بگوی کجا بد که بو نرفت

عمرم برفت در غم هجران آن صنم
وان عمر نازنین ز سر گفت و گو نرفت

گر رفت یک سخن به زبانم ز بی خودی
باز آرزوی لطف خدا را به کو نرفت

شرح ستم چگونه توان داد بر دلم
آن چیست کز جفای بت تندخو نرفت

پای طلب به گرد جهان در دویدنست
کی بود یک زمان که در این جست و جو نرفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.