هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد و رنج ناشی از فراق و عشق ناکام را بیان می‌کند. شاعر از بیان غم خود به معشوق ناتوان است و درد دلش را غیرقابل درمان می‌داند. او خود را مانند مور ضعیفی می‌داند که زیر پای فراق له شده است و نمی‌تواند حال خود را به کسی بگوید. در نهایت، شاعر عشق را فراتر از مفاهیم مادی مانند سر و سامان می‌داند و آن را همچون رابطه‌ای بین گدا و شاه توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند عشق ناکام، فراق، و درد دل است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۷۵

یک باره به ترک غم جانان نتوان گفت
و این مشکل هجران تو آسان نتوان گفت

گفتم که به نزدیک تو آرم غم دوری
لیکن سخن غم بر جانان نتوان گفت

دردیست مرا در دل و امکان دوا نیست
چون درد بدان مایه ی درمان نتوان گفت

من مور ضعیفم، شده پامال فراقش
حال دل موری به سلیمان نتوان گفت

گفتند به عید غم او تحفه چه داری
قربان غم دوست بجز جان نتوان گفت

گویند که در باخت فلانی سر و سامان
در عشق حدیث از سر و سامان نتوان گفت

شاهیست در این شهر و جهانیست گدایش
احوال گدایی بر سلطان نتوان گفت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.