هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌نالد و از دوست می‌خواهد که به او توجه کند. او از غم و ندامت شکایت دارد و امیدوار است که از این وضعیت نجات یابد. همچنین، او از زیبایی‌های معشوق و دلباختگی خود سخن می‌گوید و در نهایت، از روزگار و زمانه شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند غم و اندوه و شکایت از روزگار ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۷۷

تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت

مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت

درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
در آتش هجران نتوان کرد اقامت

برخیز به بستان که سهی سرو نشستست
بر خاک خجالت صنما ز آن قد و قامت

دل خال تو را دید و به زلف تو در آویخت
تا عاقبت الامر درفتاد به دامت

مسکین تنم از خاک درت برفکند دل
تا کشته شود بر سر کویت به علامت

از دست تو ای چرخ سیه روی شب و روز
فریاد جهان سوز زنم تا به قیامت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.