۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۸

بجز خیال تو در چشم ما نیاید هیچ
بجز وصال تو در عالمم نباید هیچ

اگرنه مهر تو باشد ز سینه دل بکشم
بجای مهر تو در خاطرم نشاید هیچ

به غیر مهر رخ آفتاب پرور تو
ز مادر غم عشقم دگر نزاید هیچ

به غیر تخم غم تو که در جهان کارم
به خون دیده گرش پرورم برآید هیچ

به غیر نکهت زلفین عنبرین بویش
نسیم باد بهشت از برش نیاید هیچ

صبا بگو به نگارم که طوطی کامم
به غیر لعل شکربار تو نخاید هیچ

به هیچ بر نگرفتم نگار سنگین دل
جهان اگر به غم او به من سرآید هیچ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.