۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۹

بر دست پیچ آن سر زلفین پیچ پیچ
هیچست آن دهان تو دل را منه به هیچ

پیچست و تاب در سر زلفین دلبران
گر عاقلی تو با سر زلفین او مپیچ

اغیار جز مذلّت عاشق نمی کنند
لیکن ندیم هیچ نگوید بجز مزیچ

طبّاخ اگر به آش تو تقصیر می کند
او را گناه نیست ندارد مگر هویچ

گفتم شبی به زلف نگارم که درکشم
راهیست بس دراز و پرآشوب و پیچ پیچ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.