هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌وفایی و جفای معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که معشوق با وجود لطف و مهربانی با دیگران، به او توجهی نکرده و رحمی بر دل خسته‌اش ننموده است. او خود را گدای غریبی می‌داند که از پادشاه جهانی طلب ترحم دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۳۹۰

چرا به کار من ای جان وفا نکردی هیچ
به حال خسته دلان جز جفا نکردی هیچ

چرا ز لعل لب آبدار خود کامم
شبی ز روی ارادت روا نکردی هیچ

طبیب درد منی راست گو که از چه سبب
ز روز وصل دلم را دوا نکردی هیچ

به لطف با همه کس در میان و بس شادان
به بخت ما بجز از ماجرا نکردی هیچ

بسی خطاب کشیدم ز روز هجرانت
به وصل ما تو به غیر از خطا نکردی هیچ

چو سرو ناز خرامیده ای میان چمن
نظر ز روی عنایت به ما نکردی هیچ

تو پادشاه جهانی و من گدای غریب
ترحمی ز چه رو بر گدا نکردی هیچ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.