هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلتنگی خود میگوید و آرزو میکند که هیچکس مانند او در رنج و عشق نباشد. او تنها تسلی خود را در وصال معشوق میداند و با وجود درد بیدرمان، آرزو میکند که معشوق هرگز دردی نداشته باشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، این شعر نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
شمارهٔ ۴۰۸
شبت بی من خسته دل خوش مباد
دلم همچو زلفت مشوّش مباد
ز خون دو چشم و ز سوز جگر
چو من کس در آب و در آتش مباد
ز بالای آن قامت همچو سرو
چو من مستمندی بلاکش مباد
به غیر از شراب لب لعل تو
کس از دوستان تو سرخوش مباد
به امّید وصل تو ما در جهان
بجز کوی جانان فروکش مباد
اگرچه به دردم ندارد دوا
همی گویم از جان که دردش مباد
دلم همچو زلفت مشوّش مباد
ز خون دو چشم و ز سوز جگر
چو من کس در آب و در آتش مباد
ز بالای آن قامت همچو سرو
چو من مستمندی بلاکش مباد
به غیر از شراب لب لعل تو
کس از دوستان تو سرخوش مباد
به امّید وصل تو ما در جهان
بجز کوی جانان فروکش مباد
اگرچه به دردم ندارد دوا
همی گویم از جان که دردش مباد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.