هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد هجران و اشتیاق به معشوق است. شاعر از غم عشق و دوری معشوق می‌نالد، اما با این حال اعتقادش به معشوق روز به روز بیشتر می‌شود. او آرزو می‌کند که معشوق هرگز در زندگی‌اش غم‌انگیز نباشد و از خدا می‌خواهد که روزی را برای وصال معشوق رقم بزند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۴۰۹

ما را نمی رود نفسی یاد او ز یاد
یارب که یاد او ز دل خسته کم مباد

هر چند اعتقاد تو با ما درست نیست
هردم زیادتست مرا با تو اعتقاد

من جز به یاد تو نزنم یک دم و تو را
یک دم نیاید از من آشفته حال یاد

پیوسته شادی تو اگر در غم منست
هرگز دلم بجز غم عشقت مباد شاد

بیداد می کشم ز غمت بر امید آنک
روزی به خوشدلی بستانم ز وصل داد

از درد هجر اگرچه گرفتار محنتم
هرگز ز روزگار تو را محنتی مباد

کشتی به تیغ هجر من مستمند را
این رخصتت به خون دل عاشقان که داد

در لطف و دلبری چو تو فرزند خوبروی
از مادر زمانه به نیک اختری نزاد

جانم ز اشتیاق فلانی به لب رسید
یارب بلای عشق که اندر جهان نهاد

بر روز وصل دوست نداریم دست رس
یک شب ز روی لطف خدا روزیم کناد

حال جهان چو خال تو یکباره تیره گشت
تا شور زلف دلکش تو در جهان فتاد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.