هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عاشقانه و فراق خود سخن می‌گوید. او با توصیف طبیعت و عناصری مانند گل، سرو، و بلبل، احساسات درونی خود را بیان می‌کند. فراق یار و درد ناشی از آن، موضوع اصلی شعر است. شاعر از زیبایی‌های طبیعت برای بیان عمق احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۴۱۰

مرا به صبحدمی در چمن گذار افتاد
ز بوی گل به مشامم خیال یار افتاد

گذشت یک دو سه بیتی به خاطرم به هوس
چو از هوا نظرم سوی آن نگار افتاد

نگاه کردم و دیدم گرفته آشوبی
چنانکه چرخ ازان ناله بیقرار افتاد

سؤال کردم و گفتم چه غلغلست به باغ
هزار ناله و فریاد در هزار افتاد

جواب داد که سروی درآمد از در باغ
ز رشک قامت او لرزه بر چنار افتاد

گل از خجالت رویش میان صحن چمن
بریخت دردم و در دست و پای خار افتاد

بنفشه چون سر زلفش بدید در خم شد
ز رشک و در قدم او به ره گذار افتاد

شکوفه و گل سوری و سوسن آزاد
به اسم بندگیت جمله در شمار افتاد

هوای زلف و رخت کرد بلبل دل من
گلی نچیده ز غم در دهان خار افتاد

اگرچه نیست تو را صبر در فراق رخش
تحمّلی بکن ای دل که باز کار افتاد

فراق روی تو کردست حال زار مرا
میان ما و غمت باز کارزار افتاد

بسی فراق بیفتد میان دلداران
میان ما و تو ای دوست چند بار افتاد

ولی نبود چنین هیچ بار بر دل من
بیا که بی تو جهانی ز اعتبار افتاد

چو بخت یار نبودم جدا شدی ز برم
تو را فراق من ای جان به اختیار افتاد

اگرچه سکّه رویت به قلب دل زده اند
به دار ضرب وصال تو کم عیار افتاد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.