۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۲

جهان را با غم رویت خوش افتاد
ز رخسارت دلم در آتش افتاد

چرا آن قامت زیبایش از ما
بنامیزد چو سروی سرکش افتاد

نظر در بوستان بر سرو کردم
مرا با سرو قدّش بس خوش افتاد

دل مسکین ما را در فراقت
ز خوان وصل تو غم بخشش افتاد

بر آن روی نگارین نقطه ی خال
ز عنبر بر رخش بس دلکش افتاد

چو بخرامد قدش بر طرف بستان
ببین سرو از قد از رفتارش افتاد

خوش افتادست عشقش بر جهانی
فراق روی خوبش ناخوش افتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.