هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به توصیف عشق و علاقهی شدید خود به معشوق میپردازد. او از بلندی قامت معشوق، خیال همیشگی او در ذهنش، درد هجران و عشق آتشینش سخن میگوید. همچنین، از تأثیرات عمیق این عشق بر روح و جسم خود مینویسد و در نهایت، جهان را با بوی زلف معشوق آزاد میبیند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانهی عمیق و استعارههای شعری است که درک آنها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد هجران و عشق آتشین ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۴۱۳
مرا با قامت آن سرو آزاد
مسلمانان ز جانم بس خوش افتاد
نهال قامتش سرو بلندست
که بیخ صبر برکندم ز بنیاد
خیالش از دو چشمم کی شود دور
که در سالی نیارد یک دمش یاد
ز غم گشتم مسلمانان چو مویی
نگویی از وصالت کی شدم شاد
ندارم خواب و خور در درد هجران
شبی از وصل خویشم رس به فریاد
تنم خاکی و باد عشق در سر
چه دارد آشنایی خاک با باد
دلم برد و تنم چون خاک ره کرد
هزارش آفرین بر جان و تن باد
درآمد آتش عشقت تنم سوخت
از آن رو خاک ما بر باد برداد
چو بگشود از سر زلفش گره باز
جهان از بوی زلفش گشت آزاد
مسلمانان ز جانم بس خوش افتاد
نهال قامتش سرو بلندست
که بیخ صبر برکندم ز بنیاد
خیالش از دو چشمم کی شود دور
که در سالی نیارد یک دمش یاد
ز غم گشتم مسلمانان چو مویی
نگویی از وصالت کی شدم شاد
ندارم خواب و خور در درد هجران
شبی از وصل خویشم رس به فریاد
تنم خاکی و باد عشق در سر
چه دارد آشنایی خاک با باد
دلم برد و تنم چون خاک ره کرد
هزارش آفرین بر جان و تن باد
درآمد آتش عشقت تنم سوخت
از آن رو خاک ما بر باد برداد
چو بگشود از سر زلفش گره باز
جهان از بوی زلفش گشت آزاد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.