هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد عشق و هجران معشوق خود سخن میگوید. او از صبر و هشیاری در عشق، از دست دادن دل و جان، و از زیبایی و جذابیت معشوق خود صحبت میکند. شاعر همچنین از ارزش بالای عشق و وصال معشوق و ناامیدی از دستیابی به آن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و هجران نیاز به تجربه و بلوغ ذهنی بیشتری دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۳۳۰
هر که را در عشق تو کاری بود
هر سر مویی برو خاری بود
یک زمان مگذار بی درد خودم
تا مرا در هجر تو یاری بود
مست گشتم از تو گفتی صبر کن
صبر کردن کار هشیاری بود
دل ز من بردی و گفتی غم مخور
گر دلی نبود نه بس کاری بود
گر تو را در عشق دین و دل نماند
این چنین در عشق بسیاری بود
دل شد از دست و ز جان ترسم ازانک
طره تو چست طراری بود
بی نمکدان لبت در هر دو کون
میندانم تا جگر خواری بود
گر بخندی عاشق بیمار را
وقت بیماری شکرباری بود
رسته دندانت در بازار حسن
تا قیامت روز بازاری بود
گر بهای بوسه خواهی جز به جان
میندانم تا خریداری بود
نافه وصلت که بویی کس نیافت
کی سزای ناسزاواری بود
ای عجب بی زلف عنبر بیزتو
هر کسی خواهد که عطاری بود
هر سر مویی برو خاری بود
یک زمان مگذار بی درد خودم
تا مرا در هجر تو یاری بود
مست گشتم از تو گفتی صبر کن
صبر کردن کار هشیاری بود
دل ز من بردی و گفتی غم مخور
گر دلی نبود نه بس کاری بود
گر تو را در عشق دین و دل نماند
این چنین در عشق بسیاری بود
دل شد از دست و ز جان ترسم ازانک
طره تو چست طراری بود
بی نمکدان لبت در هر دو کون
میندانم تا جگر خواری بود
گر بخندی عاشق بیمار را
وقت بیماری شکرباری بود
رسته دندانت در بازار حسن
تا قیامت روز بازاری بود
گر بهای بوسه خواهی جز به جان
میندانم تا خریداری بود
نافه وصلت که بویی کس نیافت
کی سزای ناسزاواری بود
ای عجب بی زلف عنبر بیزتو
هر کسی خواهد که عطاری بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.