هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلباختگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌ها و ناملایماتی که در راه این عشق متحمل شده، شکایت دارد و از بی‌توجهی معشوق گلایه می‌کند. شاعر تمام هستی خود را فدای عشق کرده و اکنون از صبر و تحمل خود خسته شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'جور و بیداد' و 'فریاد' نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۴۱۶

به بستان جهان ای سرو آزاد
ز جانت بنده گشتم تا شود شاد

از آن تا قدّ رعنای تو دیدم
ز چشم افتاد ما را سرو و شمشاد

چرا کندی ز بستان امیدم
درخت مهربانی را ز بنیاد

به کویت همچو خاک ره فتادیم
که یک روزت نظر بر ما نیفتاد

مکن زین بیش بر ما جور و خواری
برآرم ورنه از دست تو فریاد

ندارم بیش ازین صبر جفایت
به من تا کی پسندی جور و بیداد

سر و سامان و عرض و نام و ننگم
بدادم جمله از عشق تو بر باد

چه جای پند و قول هر حکیمست
که طشت عشق ما از بام افتاد

جهان را در سر و کار تو کردم
نیامد هیچت از جان جهان یاد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.