هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. او از رنج‌های عشق و فداکاری‌های خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. شاعر خود را بندهٔ معشوق می‌داند و حاضر است همه چیز، حتی جانش را فدای او کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۱۸

ز قدّت چون خجل شد سرو آزاد
مکن بر بی دلان زین بیش بیداد

سوی ما یک نظر فرما ز رحمت
که تا گردد جهانی از تو دلشاد

به فریاد دل مسکین من رس
که جانم آمد از دستت به فریاد

دل و جان و جوانی در غم تو
نگارینا بدادم جمله بر باد

دل بیچاره ی ما از هوایت
به دام زلف شبرنگت درافتاد

چه گویم مادر ایام گویی
به عشق آن پری زاده مرا زاد

ز جانت بنده گشتم رایگانی
مکن بر ما ستم ای سرو آزاد

بده کام دلم یک روز ور نی
زنم از دست جورت در جهان داد

گرش خون من مسکین مرادست
جهان و جان فدای جان او باد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.