هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج ناشی از هجران معشوق و اشتیاق به وصال اوست. شاعر با بیانی غنایی از عشق عمیق خود می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ چیز جز معشوق نمی‌تواند آرامش‌بخش دلش باشد. او از بی‌وفایی جهان و نبود کرم و جود شکایت می‌کند و عشق خود را بی‌نظیر و بی‌همتا می‌خواند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۴۲

دل در غم هجران تو بهبود ندارد
جز وصل تواش هیچ دوا سود ندارد

می دان به یقین ای دل و جان کاین دل تنگم
از هر دو جهان غیر تو مقصود ندارد

جان را طلبیدی ز من ای خسرو خوبان
جان چیست که از بهر تو موجود ندارد

بر بوی کرم گرد جهان گشت دل من
گویی به جهان کس کرم و جود ندارد

از آه من خسته ی مهجور بیندیش
زان روی که این آتش ما دود ندارد

با بوی دو زلفت چه بود عنبر سارا
بوی نفست مجمره عود ندارد

گر زانکه مرادم ندهد دوست چه چاره
بیچاره جهان طالع مسعود ندارد

گر بنده ی محمود ایازست حقیقت
این بنده ایازیست که محمود ندارد

عشّاق تو چون نغمه ی عشقت بسرایند
این نغمه نواییست که داود ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.