۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۳

آن بنده که جز تو کس ندارد
جز بندگیت هوس ندارد

رنجور فراقت ای دلارام
جز یک نفس از نفس ندارد

در راه تو شاه باز عشقست
اندیشه ز خرمگس ندارد

آن بلبل دل که پای بندست
چون بانگ در این قفس ندارد

بیچاره کسی که غرق دریاست
کاو راه ز پیش و پس ندارد

فریاد غم دل جهان رس
کاین بنده بجز تو کس ندارد

مسکین دل من محیط عشقست
واندیشه ز بار خس ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.