هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناگسستنی خود سخن می‌گوید. او از غم و اندوهی که عشق به یار در دلش ایجاد کرده، می‌نالد و از شوق دیدار معشوق که همچون آتشی درونش را می‌سوزاند. شاعر با اشاره به زیبایی معشوق و مقایسه‌اش با سرو و پری، از دلبستگی بی‌حد خود می‌گوید و اینکه با وجود تمام رنج‌ها، مهر معشوق مونس جان اوست.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴۴۶

مهر رویش نه چنانم نگران می دارد
دایمم خون دل از دیده روان می دارد

این چنین کشته ی شمشیر فراقش که منم
که امیدی به من خسته روان می دارد

چون پری کز نظر خلق نهان باشد یار
خویشتن را ز من خسته نهان می دارد

راست گویم قد و بالای جهان آرایش
چه تعلّق به قد سرو روان می دارد

گرچه از دل برود کام من مسکینش
دل من مهر رخش مونس جان می دارد

خبرت نیست نگارا که شب و روز مرا
آتش شوق تو چون زار و نوان می دارد

در فراق گل رویت همه شب تا به سحر
بلبل جان من خسته فغان می دارد

هر که از جان و سر اندیشه ندارد در عشق
چه غم از سرزنش خلق جهان می دارد

جان چو پروانه برافشانم و در پای افتم
که مرا شمع جمالش نگران می دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.