هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد فراق و غم عشق می‌نالد و از ستم‌های معشوق شکایت می‌کند. او از بی‌وفایی و جفای معشوق گله دارد، اما همچنان به عشق و وفاداری خود پایبند است و امیدوار است که معشوق روزی به او توجه کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، بیان غم و اندوه و جفای معشوق ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۴۷

کسی که تخم غمت در میان جان کارد
روا بود که جهان را ز یاد بگذارد

مکن ستم تو از این بیش نور دیده ی من
که دیده ام ز فراق رخ تو خون بارد

طریق دلبر من دلبریست باکی نیست
ولی چو برد دلم را بگو نگه دارد

دلم ببرد و به غم داد و قصد دینم کرد
به غیر دلبر عیار من که آن دارد

اگر به رهگذرم بیند آن جفاپیشه
ز ره بگردد و ما را ندیده انگارد

اگر شبی به وصالم نوازد او چه شود
ز جان من ستم روز هجر بردارد

تفاوتی نکند گر ز روی لطف و کرم
دمی ز صحبت و عهد قدیم یاد آرد

اگر به خاطرش آید که بگذرد بر ما
یقین ز طالع خویشم که بخت نگذارد

بهر ستم که کند بر دلم که دامن دوست
ز دست ما نگذاریم او چه پندارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.