هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق، صبر در برابر رنج‌های عشق، جفای روزگار و بار گناهان خود سخن می‌گوید. او از دل‌های محزون و رنج‌های عشقی می‌گوید و در نهایت به دل خود توصیه می‌کند که غم کمتر بخورد و به خیال معشوق پناه ببرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و جفای روزگار ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۵۱

چشم خواب آلود او بنگر که چون دل می برد
درد عشقش از دل ما صبر مشکل می برد

گر گمان دارد که بر گردم من از کویش به جور
شک ندارم کان نگارم ظنّ باطل می برد

موج دریای بلای عشق او بالا گرفت
لاجرم ملاح جان کشتی به ساحل می برد

ز اب دیده، من درخت قامتت پرورده ام
باغبان چون سعی کرد از میوه حاصل می برد

تا به دست آرد به خون دل ز هر سو توشه ای
در جهان نامرادی رنج سایل می برد

ای دل محزون نظر کن کز جفای روزگار
ای بسا دانا که اکنون جور جاهل می برد

ای بسا بار گنه کز این جهان بر دوشم است
زان سبب شخص ضعیفم بار کاهل می برد

زینهار ای دل تو غم کمتر خور و در ماه پیچ
در خیال روی دلبر کان غم از دل می برد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.