۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۲

شبهاست کز خیال تو خوابم نمی برد
شب نیست کاتش غمت آبم نمی برد

روزی ز خال و عارض مهوش نگار ما
ممکن نشد که طاقت و تابم نمی برد

یک دم نمی رود که مرا شحنه خیال
از کوچه تو مست و خرابم نمی برد

ما را به غیر درگه او نیست ملجأیی
در خلوت وفا ز چه بابم نمی برد

آوخ که رفت عمر گرامی ز دست ما
در سر هوای عهد شبابم نمی برد

از آتش فراق تو کاندر جهان فتاد
شبهاست کز خیال تو خوابم نمی برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.