هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فراق سخن میگوید و بیان میکند که شبها از خیال معشوق خواب به چشمش نمیآید و آتش غمش آرامش را میگیرد. او از روزی یاد میکند که نتوانست طاقت زیبایی معشوق را بیاورد و همواره در خیال او مست و خراب است. شاعر به غیر از درگاه معشوق پناهی ندارد و از عمری که در هوای عهد جوانی گذشت، افسوس میخورد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۴۵۲
شبهاست کز خیال تو خوابم نمی برد
شب نیست کاتش غمت آبم نمی برد
روزی ز خال و عارض مهوش نگار ما
ممکن نشد که طاقت و تابم نمی برد
یک دم نمی رود که مرا شحنه خیال
از کوچه تو مست و خرابم نمی برد
ما را به غیر درگه او نیست ملجأیی
در خلوت وفا ز چه بابم نمی برد
آوخ که رفت عمر گرامی ز دست ما
در سر هوای عهد شبابم نمی برد
از آتش فراق تو کاندر جهان فتاد
شبهاست کز خیال تو خوابم نمی برد
شب نیست کاتش غمت آبم نمی برد
روزی ز خال و عارض مهوش نگار ما
ممکن نشد که طاقت و تابم نمی برد
یک دم نمی رود که مرا شحنه خیال
از کوچه تو مست و خرابم نمی برد
ما را به غیر درگه او نیست ملجأیی
در خلوت وفا ز چه بابم نمی برد
آوخ که رفت عمر گرامی ز دست ما
در سر هوای عهد شبابم نمی برد
از آتش فراق تو کاندر جهان فتاد
شبهاست کز خیال تو خوابم نمی برد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.