هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و غم هجران میگوید و بیان میکند که نه میتواند این درد را پنهان کند و نه میتواند در برابر آن صبر کند. او از پریشانی و ناامیدی خود سخن میگوید و اشاره میکند که تنها امید به وصال معشوق میتواند سختیها را آسان کند. شاعر همچنین ابراز میکند که حاضر است جان و جهان را برای دیدار معشوق فدا کند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق، هجران و اندوه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، زبان و سبک شعر کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۴۷۱
نه درد عشق را پنهان توان کرد
نه صبر اندر غم هجران توان کرد
نه بر وصلش توانم شاد گشتن
نه از دست غمش افغان توان کرد
چو زلفش بس پریشانست ما را
کجا فکر سر و سامان توان کرد
چنین دردی که من دارم ز هجران
کجا درد مرا درمان توان کرد
اگر باشد امید روز وصلش
بسی دشوارها آسان توان کرد
اگر عید رخ او رو نماید
بسی جان و جهان قربان توان کرد
تو جانی و ز من دوری نگارا
صبوری راست گو از جان توان کرد
نه صبر اندر غم هجران توان کرد
نه بر وصلش توانم شاد گشتن
نه از دست غمش افغان توان کرد
چو زلفش بس پریشانست ما را
کجا فکر سر و سامان توان کرد
چنین دردی که من دارم ز هجران
کجا درد مرا درمان توان کرد
اگر باشد امید روز وصلش
بسی دشوارها آسان توان کرد
اگر عید رخ او رو نماید
بسی جان و جهان قربان توان کرد
تو جانی و ز من دوری نگارا
صبوری راست گو از جان توان کرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.