هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد عشق و فراق است. شاعر از عشق پرشور و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید و از یار می‌خواهد که به او نزدیک شود. او همچنین اشاره می‌کند که رازهای درونش را نمی‌تواند با دیگران در میان بگذارد و تنها تسلی او در کنار معشوق است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و درد عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۴۷۸

اگرچه درد دلم آشکار نتوان کرد
به قول مدّعیان ترک یار نتوان کرد

صبا برو ز من خسته با نگار بگو
که بیش از این به فراق انتظار نتوان کرد

بیا بیا که برآریم یک نفس باهم
که اعتماد بدین روزگار نتوان کرد

ز درد عشق تو سرّیست در درون دلم
که نزد مدّعیان آشکار نتوان کرد

مگو که با گل رویت خوش اوفتادستم
یقین بدان که قناعت به خار نتوان کرد

بگو ز من که تو را عاشقان روی بسیست
به غایتی که قیاس و شمار نتوان کرد

بیا و باده لعلت بده که جز به لبت
به جان دوست که دفع خمار نتوان کرد

بدان دو چشم خطایی و خال هندویت
به غیر جان و جهانی شکار نتوان کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.