هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، درد و رنج عشق نافرجام و هجران را بیان میکند. شاعر از دلی سخن میگوید که در بزرگی و بزرگواری زبانزد بوده، اما عشق آن را به خردگی کشانده است. او از سوختن در آتش عشق، زاری چشمهای خسته از فراق، و سازگاری یار در وصلت میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عشق و رنجهای عاطفی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است برای آنها نامناسب باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۸۱
دلی که در همه عالم بزرگواری کرد
ببین که عشق تو با او چه خرده کاری کرد
فدای روی تو کردست جان شیرین را
به جان تو که هم از روی دوستداری کرد
نگار لاله رخ سرو قد سیم اندام
ز خون دیده دو رخسار من نگاری کرد
دلم ببرد و تنم را به نار عشق بسوخت
ببین که با من دلسوخته چه خواری کرد
به داغ هجر تو ای نور دیده گردانی
که چشم بخت من خسته دل چه زاری کرد
چو نرگسم به غمت هست دیده بیدار
ولی بنفشه صفت بین چه سوگواری کرد
جهان به دولت وصلت ز جان شده خرسند
که یار با من بیچاره سازگاری کرد
ببین که عشق تو با او چه خرده کاری کرد
فدای روی تو کردست جان شیرین را
به جان تو که هم از روی دوستداری کرد
نگار لاله رخ سرو قد سیم اندام
ز خون دیده دو رخسار من نگاری کرد
دلم ببرد و تنم را به نار عشق بسوخت
ببین که با من دلسوخته چه خواری کرد
به داغ هجر تو ای نور دیده گردانی
که چشم بخت من خسته دل چه زاری کرد
چو نرگسم به غمت هست دیده بیدار
ولی بنفشه صفت بین چه سوگواری کرد
جهان به دولت وصلت ز جان شده خرسند
که یار با من بیچاره سازگاری کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.