هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از باد و نسیم به عنوان پیام‌رسان عشق و یاد یار سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و اشتیاق دیدار معشوق می‌نالد و از باد صبا به عنوان پیام‌آور یاد یار یاد می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به داستان یعقوب و یوسف دارد و از عشق مجنون به لیلی نیز سخن می‌راند.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و اشتیاق ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۴۹۴

باد بویی ز سوی مصر به کنعان آورد
درد یعقوب ستم دیده به درمان آورد

دست در گردن باد آرم و در پاش افتم
که نسیمی ز سر زلف پریشان آورد

بنده ی باد صبایم که به هر صبحدمی
هم پیامی به برم از بر جانان آورد

شکر معبود که شد دیده ی جانم روشن
تا صبا سوی جهان بوی گریبان آورد

یوسف مصر دل ما، دل ما را خون کرد
تا که سرگشته سرم باز به سامان آورد

گرچه هم عاقبت الامر به مقصود رسید
لیک در حسرت و غم عمر به پایان آورد

غمزه ی مست دلاویز تو بس خونریزست
جان ما را ز ستم باز به افغان آورد

خبرت هست که در حسرت لیلی رخت
دل مجنون صفتم رو به بیابان آورد

این چه قدست و چه بالا و چه رویست و چه مو
سرو قدش به جهان باز مگر جان آورد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.