هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید. شاعر از بیداری صبحگاهی، نگاه مخمور معشوق، و تأثیر زندگیبخش او میگوید. همچنین، از رنج عشق، فراق، و امید به وصال سخن میراند. ابیات آخر به عظمت معشوق و آرزوی رهایی از غم فراق اشاره دارند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.
شمارهٔ ۴۹۹
بامدادان که سر از خواب گران برگیرد
چشم مخمور بتم شیوه ی دیگر گیرد
هر که لب بر لب جان بخش تو ساید به صبوح
هیچ شک نیست که او زندگی از سر گیرد
رخ چون سیم من خسته جگر ای دل و دین
دیده هر شب ز غم عشق تو در زر گیرد
سخنی هست مرا راست چو قد خوش یار
پیش آن سرو سمن بوی اگر درگیرد
کز جهان برخورد و از دو جهان غم نخورد
هرکه آن قامت و بالای تو در بر گیرد
از سر لطف و خداوندی جانان چه شود
اگر او بار فراق از دل ما برگیرد
گر زلال شب وصلت بزنی بر دل ما
دلبرا زآتش عشق تو جهان درگیرد
چشم مخمور بتم شیوه ی دیگر گیرد
هر که لب بر لب جان بخش تو ساید به صبوح
هیچ شک نیست که او زندگی از سر گیرد
رخ چون سیم من خسته جگر ای دل و دین
دیده هر شب ز غم عشق تو در زر گیرد
سخنی هست مرا راست چو قد خوش یار
پیش آن سرو سمن بوی اگر درگیرد
کز جهان برخورد و از دو جهان غم نخورد
هرکه آن قامت و بالای تو در بر گیرد
از سر لطف و خداوندی جانان چه شود
اگر او بار فراق از دل ما برگیرد
گر زلال شب وصلت بزنی بر دل ما
دلبرا زآتش عشق تو جهان درگیرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.