۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۴

خوشا مشکی که از زلف تو ریزد
خوشا بادا که از کوی تو خیزد

رخت را در چمن گر گل ببیند
ز شرم روی تو دردم بریزد

ز چشم شوخت آهوی تتاری
خورد زنهار و از پیشت گریزد

دلم در کوی تو جان کرده ضایع
به سر خاک رهت تا چند بیزد

ز وصلم شربتی سازنده ندهد
به هجران همچنین با من ستیزد

سخن گویم ز من گر راست پرسی
چو قدّت سرو در بستان نخیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.