۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۵

پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد
جان چه باشد ز سر هر دو جهان برخیزد

عاشق سوخته گر بر سر خاکش گذری
از لحد نعره زنان رقص کنان برخیزد

در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب
با کنار آی که آن هم ز میان برخیزد

چند در خواب رود بخت من شوریده
وقت آنست که از خواب گران برخیزد

ستم هجر تو زین روی که عالم بگرفت
ترسم آشوب از این دور زمان برخیزد

پای شمشاد ز شرم تو بماند در گل
در چمن گر قد سرو تو چمان برخیزد

ترک وصلت نکنم تا بودم جان در تن
ور به یکباره ام امید ز جان برخیزد

فتنه برخیزد ار آن گلبن نو بنشیند
سرو بنشیند ار آن سرو روان برخیزد

شمّه ای گر ز غم حال جهان برخیزد
ای بسا نعره که از پیر و جوان برخیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.