هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، درباره درد فراق و عشق نافرجام است. شاعر از دیده اشکبار، طوفان غم، و مهر رخ یار سخن می‌گوید و از بخت ناسازگار و دل حیران شکوه می‌کند. در نهایت، عاشق وفادار حتی با از دست دادن جان نیز از کوی معشوق نمی‌گریزد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۰۶

ای دیده ی نم دیده بی روی تو خون ریزد
طوفان ز غم عشقت هر لحظه برانگیزد

هر باد که برخیزد در صبحدم از کویش
مهر رخ آن مه را با خاک من آمیزد

هر حلقه که بگشایی از زلف پریشانت
بینی تو بسی دلها کز حلقه درآویزد

با لطف گل سوری در گلشن جان افروز
چون روی تو را بیند در حال فرو ریزد

طالع نکند یاری کاو در بر ما آید
بیچاره دل حیران با بخت چه بستیزد

چون نقد دل خود را در خاک درت گم کرد
خاک سر هر کویی از بهر چه می بیزد

در کوی وفاداری شد جان جهان ساکن
گر سر برود او را از کوی تو نگریزد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.