۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۳

آخر این دردم به درمان کی رسد
نوبت دیدار جانان کی رسد

این دل سرگشته ی سودازده
از وصال او به سامان کی رسد

آدم آشفته دل در انتظار
مانده تا پیغام رضوان کی رسد

دل چو بلبل زار و نالان در فراق
تا گل رویش به بستان کی رسد

دیده ی یعقوب بر راه امید
تا دگر یوسف به کنعان کی رسد

دردمند عشق را از باغ وصل
غنچه ای بی خار هجران کی رسد

قصّه جور غم مور ضعیف
تا به درگاه سلیمان کی رسد

بر در وصلش جهانی منتظر
تا غم هجرش به پایان کی رسد

دل فدای عشق او کردم کنون
منتظر تا نوبت جان کی رسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.