۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳۴

کدامین سرو چون بالاش باشد
چه مه چون روی شهرآراش باشد

اگرچه سرو را نشو و نما هست
نه همچون قامت رعناش باشد

اگرچه مهر و مه دارد فروغی
نگویم چون رخ زیباش باشد

مکرر گشت قند از پسته او
که نی چون لعل شکّرخاش باشد

اگر عیسی دمی بر ما دمد دم
نه چون انفاس روح افزاش باشد

کدامین طوطی خوش گوی باری
به گفتن پیش او یاراش باشد

چو زلف او بریده باد آن سر
به دست او که نه در پاش باشد

به دل بندی و دل سختی چه گویم
چه گفتن چون دل خاراش باشد

اگر دریای خون گردد جهانی
کجا چون چشم خون پالاش باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.