هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر از رنج هجران، بی‌وفایی معشوق و دل‌بستگی عمیق خود می‌گوید، اما با این حال اعلام می‌کند که همچنان مطیع و فرمانبردار او خواهد بود. در ابیات پایانی، شاعر از سال‌های دوری و دل‌آزردگی خود سخن می‌گوید و بر سرگشتگی و نادانی خود در عشق تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته ممکن است برای کودکان نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۴۴

خسته ی هجر تو را وصل تو درمان باشد
دیده اش منتظر دیدن جانان باشد

از جفاهای فراق تو نگارا آخر
تا به کی کار جهان بی سر و سامان باشد

با وجود عدم مهر و وفایی که توراست
هرچه فرمان بدهی بر دل ما آن باشد

گر دهد رای خداوند به جانم فرمان
بنده آنست که او تابع فرمان باشد

گر چه عفو تو بسی هست ولی بنده ی تو
لاجرم از گنه خویش هراسان باشد

مهربانم به رخ مهروشت می دانی
که مرا مهر رخت در دل و در جان باشد

من به عید رخ او رفتم و دل گفت میا
که کجا لاشه ی تو لایق قربان باشد

سالها شد به فراق تو نگویی تا کی
دل پردرد من از عشق تو نالان باشد

دل سرگشته ی بی حاصل سرگردانم
چند در عشق رخت غافل و نادان باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.