هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر در ابیات مختلف تأکید می‌کند که همه وجودش، از چشم و دل تا جان و سر، متعلق به معشوق است و هیچ چیز بدون تعلق به معشوق برایش ارزش ندارد. او حتی جهانیان را در عید معشوق فدا می‌کند و همه میلش به لبخند معشوق است. در نهایت، شاعر خود را لایق وصال معشوق نمی‌داند اما امیدوار به لطف و احسان اوست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و عشق بی‌قید و شرط ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۵۴۷

آن دیده نباشد که نه حیران تو باشد
وان دل نبود کاو نه به زندان تو باشد

گر بر سر من حکم کنی رای صوابست
آن سر چه کنم گرنه به فرمان تو باشد

در عید رخت کرده فدا جان جهانیست
آن جان نبود جان که نه قربان تو باشد

هر میوه که از جنّت فردوس بیارند
میلم همه بر پسته خندان تو باشد

در رشته نظمم طلبم لؤلؤ لالا
نه نه غلطم رشته دندان تو باشد

من درخور وصل تو نیم لیک نگارا
گر لطف کنی غایت احسان تو باشد

باروی دل افروز تو آن قدر ندارد
خورشید جهانتاب که دربان تو باشد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.