۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۱

آن دل نگویمش من آن سنگ خاره باشد
از دست جور هجرت صد جامه پاره باشد

برقع ز روی برکن ای ماه دلفروزم
چون وصل نیست باری یک دم نظاره باشد

ای قدّ همچو سروت در غایت بلندی
سر می کشد قد تو از ما چه چاره باشد

عشّاق روی خوبت بسیار در جهانند
چون من هزار عاشق کی در شماره باشد

من بلبل غزلخوان بر روی چون گل تو
آخر بگو نگارا دستان چه کاره باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.