هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی خود سخن می‌گوید و از بی‌وفایی و جفای معشوق شکایت می‌کند. او با بیان احساسات خود، از درد فراق و نبود مهر و وفا در معشوق می‌نالد و در نهایت به امید وصل و رهایی از این درد اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا، درد عشق، و انتظار وصل نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۵۵

گفتم ای دل مگرش مهر و وفایی باشد
یا به درد من دلخسته دوایی باشد

دل ببرد از من بیچاره و در پای افکند
بیشتر زین به جهان جور و جفایی باشد

به در خلوت وصلش شدم از غایت شوق
هیچ بویی نشنیدم که صلایی باشد

دل برفت از بر ما مسکن انسی طلبید
گفتمش جز سر زلفین تو جایی باشد

رایم اینست که جان در قدمت افشانم
دلبرا خوشتر از این رای چه رایی باشد

نسبت قد تو با سرو چمن می کردم
چون بدیدم ز قدت نشو و نمایی باشد

میل بالای تو چون کرد دل سرگشته
گفتم آن روز که بالاش بلایی باشد

حسن را می دهی ای دوست زکاتی باری
هیچ گفتی به سر کوی گدایی باشد

به جفا خاطر مسکین جهانی مشکن
مکن این ظلم که هم روز جزایی باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.