هوش مصنوعی:
این متن بیانگر درد و رنج عاشقانهای است که درمانی ندارد. شاعر از هجران و بیپایانی آن مینالد و حالتی را توصیف میکند که در آن وصل به معشوق ناممکن به نظر میرسد. او از درد دلهای بیپاسخ و عشقی بیسرانجام سخن میگوید و جهان را بدون لطف معشوق، خالی و بیمعنا میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۵۶۶
دلم پردرد و درمانش نباشد
شبان هجر پایانش نباشد
قدم در راه عشقی چون توان زد
که سر حدّ بیابانش نباشد
چه مشکل حالتی باشد کسی را
که وصل دوست آسانش نباشد
بزد بر جان مسکین ناوکی چند
که در دل نوک پیکانش نباشد
چه دستی باشد آن بیچاره ای را
که بر دل هیچ فرمانش نباشد
دلم را بی غم او نیست آرام
سر بی عشق را جانش نباشد
چه تدبیرش بود آنرا که دستی
مگر جز در گریبانش نباشد
اگر عید رخ خوبش نماید
چه جان باشد که قربانش نباشد
جهان معمور چون باشد خدا را
اگر لطف جهانبانش نباشد
شبان هجر پایانش نباشد
قدم در راه عشقی چون توان زد
که سر حدّ بیابانش نباشد
چه مشکل حالتی باشد کسی را
که وصل دوست آسانش نباشد
بزد بر جان مسکین ناوکی چند
که در دل نوک پیکانش نباشد
چه دستی باشد آن بیچاره ای را
که بر دل هیچ فرمانش نباشد
دلم را بی غم او نیست آرام
سر بی عشق را جانش نباشد
چه تدبیرش بود آنرا که دستی
مگر جز در گریبانش نباشد
اگر عید رخ خوبش نماید
چه جان باشد که قربانش نباشد
جهان معمور چون باشد خدا را
اگر لطف جهانبانش نباشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.