هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از فراق و هجران معشوق است. شاعر از عشق و وفا سخن میگوید و التماس میکند که معشوق او را از لطف خود دریابد. او تأکید میکند که هیچ دارویی جز وصال معشوق دردش را درمان نمیکند و تحمل این فراق برایش غیرممکن است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، بیان درد و رنج عاطفی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۷۰
به دردت داروی دردم نباشد
ز دردت جز رخی زردم نباشد
ز روی لطف خود دریاب ما را
که گر جویی دگر گردم نباشد
به میدان وفا و عشق بازی
کسی دیگر هماوردم نباشد
فراق روی تو ای نور دیده
به جان تو که در خوردم نباشد
مرا بگرفت دم در درد هجران
تحمّل بیش از این دردم نباشد
به غیر از وصل روح افزایت ای جان
تو دانی داروی دردم نباشد
بده کام دلم یک دم ز وصلت
که تا درد سرت هر دم نباشد
جگر گر هست ما را در غم عشق
بگو تا چون دم سردم نباشد
مسلمانان مرا جز سینه ی ریش
از آن ماه جهان گردم نباشد
ز دردت جز رخی زردم نباشد
ز روی لطف خود دریاب ما را
که گر جویی دگر گردم نباشد
به میدان وفا و عشق بازی
کسی دیگر هماوردم نباشد
فراق روی تو ای نور دیده
به جان تو که در خوردم نباشد
مرا بگرفت دم در درد هجران
تحمّل بیش از این دردم نباشد
به غیر از وصل روح افزایت ای جان
تو دانی داروی دردم نباشد
بده کام دلم یک دم ز وصلت
که تا درد سرت هر دم نباشد
جگر گر هست ما را در غم عشق
بگو تا چون دم سردم نباشد
مسلمانان مرا جز سینه ی ریش
از آن ماه جهان گردم نباشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.