هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و فراق معشوق مینالد و بیان میکند که هیچ چیز جز وصال معشوق نمیتواند درد او را تسکین دهد. او عشق خود را مانند کوهی بر دلش توصیف میکند و تأکید میکند که بدون معشوق، هیچ همدمی جز غم ندارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۵۷۱
مرا با درد عشقت غم نباشد
که ما را چون تو دلبر کم نباشد
تو رفتی بر سرم یاری گزیدی
بتر زاین پیش ما ماتم نباشد
نهادی بر دلم داغی که هرگز
بجز وصل توأش مرهم نباشد
مرا دردیست از دل بر فراقت
که یک دم طاقت دردم نباشد
به درد عشق رویت ای ستمگر
به غیر از غم کسم همدم نباشد
هرآن کاو نیست مشتاقت یقین دان
که از نسل بنی آدم نباشد
مرا عشق تو چون کوهست بر دل
نگویی از جهانت غم نباشد
که ما را چون تو دلبر کم نباشد
تو رفتی بر سرم یاری گزیدی
بتر زاین پیش ما ماتم نباشد
نهادی بر دلم داغی که هرگز
بجز وصل توأش مرهم نباشد
مرا دردیست از دل بر فراقت
که یک دم طاقت دردم نباشد
به درد عشق رویت ای ستمگر
به غیر از غم کسم همدم نباشد
هرآن کاو نیست مشتاقت یقین دان
که از نسل بنی آدم نباشد
مرا عشق تو چون کوهست بر دل
نگویی از جهانت غم نباشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.