۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸۳

تا که شمع جمال او برشد
حال پروانه نوع دیگر شد

پرتوی نور او بتافت ولیک
جان شیرین او در آن سر شد

تا نشستم به مکتب غم تو
درس عشقت تمامم از بر شد

زان تبسم که می کنی جانا
پیش لعلت شکر مکدّر شد

نافه ی زلف تو گشود صبا
که جهانی از آن معطر شد

دلبر از در درآمدم شب دوش
بنشست و به یاد همسر شد

طاقت و صبر و هوشم و دل و دین
در سر کار دوست یکسر شد

دل ز من گم شدست چندین سال
هم به بوی دو زلف رهبر شد

زآب چشمم حذر تو را اولیست
که جهان ز آب چشم ما تر شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.