هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و فراق معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که سال‌ها با اشک چشم انتظار دیدار یار را کشیده است. او از رسیدن معشوق و پایان شب هجران شکرگزاری می‌کند، اما در عین حال از جفاها و رنج‌های عشق نیز شکایت دارد. شاعر در پایان از معشوق می‌خواهد که به او نزدیک شود تا دیگران بفهمند که دوران رنج او به پایان رسیده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۵۹۶

دوشم ز در آن شمع دلفروز درآمد
و آن تیره شب هجر نگارم به سر آمد

عمریست بپروردمش از آب دو دیده
تا قامت آن سرو دلارا به بر آمد

من منتظر وعده آن عمر گرامی
تا همچو سهی سرو شبی در گذر آمد

گفتم که زدم ناله بسی در شب هجران
المنة لله که چنین کارگر آمد

امسال ز خون جگر ماست تو دانی
کاین گلبن مقصود جهان بارور آمد

لیکن چه توان کرد نصیب من از آن گل
یا خار جفا یا همه خون جگر آمد

من خسته به هجران قدمی بر سر ما نه
تا بانگ برآرند که عمرش به سر آمد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.