هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناگسستنی خود میگوید. او از معشوق میخواهد که به وصال او دل بدهد و با گریه و آتش فراق، دلش را نیازارد. شاعر تأکید میکند که در هیچ یک از دو جهان کسی جز معشوق را نمیخواهد و حتی در بهشت نیز بدون چهرهی او آرامش نخواهد داشت. او از جفای معشوق مینالد و میگوید کسانی که در غم او ناله میکنند، مرد نیستند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیدهی ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۶۰۸
وصالت دوای دل دردمند
در وصل از این بیش بر ما مبند
مکن گریه چون ابر بر جان من
چو گل بر من و حال زارم مخند
مسوزان مرا از فراق رخت
که او آتش است و دل ما سپند
که دارد بتی مهوش همچو من
دو ابرو کمان و دو گیسو کمند
نخواهم به هر دو جهان جز تو کس
اگر روز حشرم مخیر کنند
نگیرد دلم انس با هیچکس
گرم بی رخ تو به جنّت برند
چو تیر جفایت ببارد ز ابر
نشاید که مژگان به هم برزنند
اگر در غمت ناله ای بشنوی
ز مردان نه مردند ایشان زنند
در وصل از این بیش بر ما مبند
مکن گریه چون ابر بر جان من
چو گل بر من و حال زارم مخند
مسوزان مرا از فراق رخت
که او آتش است و دل ما سپند
که دارد بتی مهوش همچو من
دو ابرو کمان و دو گیسو کمند
نخواهم به هر دو جهان جز تو کس
اگر روز حشرم مخیر کنند
نگیرد دلم انس با هیچکس
گرم بی رخ تو به جنّت برند
چو تیر جفایت ببارد ز ابر
نشاید که مژگان به هم برزنند
اگر در غمت ناله ای بشنوی
ز مردان نه مردند ایشان زنند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.