۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۰

هر که را ذوق دین پدید آید
شهد دنیاش کی لذیذ آید

چه کنی در زمانه‌ای که درو
پیر چون طفل نا رسید آید

آنچنان عقل را چه خواهی کرد
که نگونسار یک نبید آید

عقل بفروش و جمله حیرت خر
که تو را سود زین خرید آید

این نه آن عالمی است ای غافل
که درو هیچکس پدید آید

نشود باز این چنین قفلی
گر دو عالم پر از کلید آید

گر در آیند ذره ذره به بانگ
آن همه بانگ ناشنید آید

چه شود بیش و کم ازین دریا
خواجه گر پاک و گر پلید آید

هر که دنیا خرید ای عطار
خر بود کز پی خوید آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.