هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلبستگی به معشوق سخن می‌گوید و از رنج هجران و جفاهای او شکایت می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و زنجیرهای عشق را از او بگشاید. شاعر همچنین به صبر تلخ خود اشاره می‌کند و از معشوق می‌خواهد که با لب‌های شیرینش او را درمان کند. در پایان، شاعر از این که معشوق او را از خود می‌راند، اظهار ناراحتی می‌کند و می‌پرسد چرا معشوق درخت دوستی را از ریشه کنده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۶۱۵

دلم در شست زلفت گشت پابند
شده در بند زلفت نیک خرسند

من دلخسته در هجرانت گویم
جفا بر عاشق دلداده تا چند

گره بگشای از زلف زره پوش
ندارم بیش از این ای دوست در بند

ز صبرم تلخ شد کام دل ریش
بکن درمانم از لبهای چون قند

نگارینا مرنجانم از این بیش
ستم بر بنده ی بیچاره مپسند

مرانم چون ز جانت بنده گشتم
که نتوان رفتن از پیش خداوند

چه کردم کان جهان بینم به یکبار
درخت دوستی از بیخ برکند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.